• وبلاگ : پاتوق دوستان
  • يادداشت : دل نوشت : دنيايي حرف از حرف هاي ناگفتة يک عکس
  • نظرات : 3 خصوصي ، 14 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    عده ي بيشتري داشتن سينما رو ترک مي کردن . صداها ديگه خيلي بلند شده بود . اين چه فيلميه ؟‌علافمون کردن .

    دقيقه هفتم فيلم :‌ يه گوشه از سقف يه اتاق که رنگ شيري بهش زده بودن .

    تقريبا صداي همه در اومده بود که دقيقه هشتم فيلم يه صدايي همه رو به عقب برگردوند . اولش يه نوشته بعد يه صداي محزون که گفت :‌

    اين تنها هشت دقيقه از زندگي يک جانباز قطع نخاعي بود که شما تحمل نداشتيد . سکوت همه جا را فرا گرفت و پرده سينما تاريک شد . تنها هشت دقيقه ....

    پاسخ

    بسيار زيبا بود
    + بدحجاب 
    www.yon.ir/efaf
    + ذاکر 
    سلام مرا تحت تاثير قرار داد عالي و عالمانه به تصوير کشيديد
    متن جالبي بود اينکه با اعتماد به نفس کاذب خودشون وبالاتر از بقيه مي دونن وکاملا موافقم

    ميخوانمت در بلندي که خودت بلند تريني
    ميخوانمت به مهرباني که خود مهربان تريني
    ميدانمت به رحمتت که خودت رحيم تريني
    ميدانمت به بزرگي که خودت بزرگتريني
    همه اين ميخوانمت ها و ميدانمت ها بهانه اي هست
    تا بگويم خدايا دوستت دارم ، من خدا را دارم ..

    وااااي عکس اوليه خيلي وجشتناکه....
    سلام هر دو عکس معنا و مفهوم را گفتند نوشته هاتون بيشتر واضح کردند . حق باش ماست خيلي دور شديم از خون شهدا
    زيبا بود لذت بردم