سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 تاکتیک مبارزه در حوزهء فرهنگی که خود به دو شاخهء فرهنگی ومذهبی تقسیم می شود در نمائی کلی ، چنین تعیین می شود:

  1) فرهنگی: به طور کلی با نرم افزارهای زیر صورت می پذیرد:الف: رسانه های همگانی    ب:مغزهای متخصص

 

2) ایدئولوژیکی ومذهبی :که غالبا از دو طریق ذیل انجام می شود:الف: از طریق ایجاد فرقه های جدید و خرافه سازی      ب: دامن زدن به تفاوتهای اعتقادی مذهبی و سیاسی

 

از این رو در عصر جدید جهانی که سه بحران اصلی یعنی :

الف:مناقشهء اعراب واسرائیل

ب:انرژی

ج:تروریسم نوین

دامنگیر نظم جهانی محسوب می شود و هر سه در پیوند با منطقهء ژئوپلتیک خاورمیانه قرار دارند ایالات متحده آمریکا که داعیه دار نظم نوین جهانی است این منطقه را کانون توجه جنگ های سخت افزارانه ونرم افزاری خود قرار داده است.لذا خاورمیانه که از دیر باز به دلیل موقعیت ژئو استراتژیک وژئوپلتیک خود مورد توجه قدرتهای بین المللی بوده است در قرن 21 نیز کانون توجه قدرتها قرار گرفته است و بدین لحاظ قلب جهان محسوب می شود چرا که تئورسین های آمریکائی به خوبی می دانند که در توازن قدرت در جهان آینده ،برتری از آن قدرتی است که بر منطقهء ژئوپلتیکی چون خاورمیانه تسلط داشته باشد.لذا ایالات متحده با انتقال کانون بحران به خاورمیانه در راستای کسب هژمونی جهانی در صدد است که همزمان با دنبال کردن چند سناریوی همزمان ومتفاوت بر این منطقه تسلط یابد. و از آنجا که دو بحران از سه بحران یاد شده در پیوندی مستقیم با اسلام قرار دارند خصومت دیرینهء جهان غرب با دین مبین اسلام شکل جدیدتری به خود گرفته است هر چند در کنار عوامل یادشده می توان پیوند خاورمیانه با دین اسلام را نیز عاملی دیگر بدانیم در واقع یکی از همان دلایل اصلی که بهانهء ایالات متحده برای انتقال و تمرکز بحران در خاورمیانه شده است تا همسو با مبارزات نرم افزاری خود علیه اسلام به جنگ سخت افزارانه نیز متوسل شود.

بدین ترتیب در بررسی شاخصه های جنگ نرم افزاری در خاورمیانه با توجه به اینکه یکی از ویژگیهای خاص خاورمیانه پیوند نزدیک مذهب وسیاست است وبطبع پیوند فرهنگ اجتماعی با مذهب ،تعیین ومرزبندی شاخصه ها بسیار پیچیده به نظر می رسد.در چنین فضائی که قاعدتا همچنانکه مذهب پشتوانهء مشروعیت سیاسی حکومتها وشکل گیری فرهنگ خاص اجتماعی است می تواند عاملی برای تزلزل وفروپاشی رژیمها وتغییر و دگرگونی فرهنگی گردد.در صورتی که در نگاهی دقیق تر تغییر و دگرگونی فرهنگی خود می تواند عاملی در بازنگری در اصول مذهبی نیز باشد.از این رو از منظری دیگر در عصر حکومت رسانه ها چنین جنگی برای غرب که با فناوریهای پیشرفته نظام سلطهء خود در این عرصه را نیز برقرار کرده است ساده به نظر می رسد. امروزه در محیطی زندگی می کنیم که مملو از رسانه های همگانی است.اما با این وجود اگر چه با پیشرفت فناوری اطلاعات با در نوردیدن مرزهای جغرافیائی به راحتی می توان به اخبار واطلاعات آن سوی مرزها دست یافت اما از سوی دیگر بدین طریق مرزهای بین واقعیت و توهم محو شده اند .و دوران فراواقعیت فرا رسیده است. به همین دلیل استفادهء استعماری از مغزهای متخصص که در زمان فقدان و دامنهء کوتاه رسانه ها صورت می گرفت امروزه جای خود را به استفاده از اسطوره ها و نمادهای تخیلی از طریق رسانه ها داده است.در حالی که استفادهء ابزاری از رسانه ها در جنگ نرم افزاری موجب سرعت نتیجه با برد بلند شده است.از این طریق ترویج فرهنگ هالیودی در جهان سهل تر شده و مبارزه با فرهنگ و کشور دشمن راحت تر شده است و ساخت فیلم های ضد ایرانی چون 300 و پرسپولیس در همین راستا صورت می گیرد.

اما تاکتیک دیگری که در جنگ نرم افزاری غرب علیه جهان اسلام مورد استفاده قرار می گیرد از طریق ایجاد فرقه و دامن زدن به تفاوتهای اعتقادی در مذاهب مختلف دین اسلام است که این راهبرد در جهت تفرقه افکنی و جلوگیری از تحقق شعار اسلامی وحدت مسلمین صورت می گیرد.

مبارزهء سبز که پس از جنگ سرد و سقوط و شکست ایدئولوژی های کمونیستی جای مبارزهء سرخ را گرفته است،همچنانکه ذکر شد به دلایلی نظیر پیوند دین اسلام و خاورمیانه و پیوند مذهب وسیاست در کشورهای منطقه است.چرا که نفی سبیل که از مهمترین آموزه های اسلامی است یکی از موانع تحقق خواست ایالات متحده برای تثبیت نفوذ در کشورهای منطقه است در حالی که رشد گروه های بنیادگرای اسلامی که اساس خود را در پی پشتیبانی های غرب از افراطگرایان اسلامی گرفته اند و ایجاد مفهوم تروریسم نوین از دیگر دلایل توجیهی خصومت غرب با اسلام است .

این تاکتیک نیز تاکتیک جدیدی نیست و اسلام از دیرباز با چنین فتنه انگیزی های استعماری روبرو بوده است،مثل آئین وهابیت. اگر چه گروه طالبان از سوی ایالات متحده ،پاکستان و برخی دولتهای عربی چون عربستان ،امارات متحده وقطر شکل گرفت آن زمان حمایت از این گروه با انگیزه های گوناگون از جمله رویاروئی با ایران با ایجاد جبهه ائی در شرق صورت گرفت در شرایط کنونی نیز به نظر می رسد مبارزهء ایالات متحده با این گروه افراطی در لوای مبارزه با تروریسم و بنیادگرائی اسلامی نیز دستاویز تبلیغات ضد اسلامی شده است.در واقع طالبان سازی والقاده ستیزی یک تاکتیک آمریکائی به نام طراحی جنگ بدون گزینهء پیروز است همچنانکه نیکسون در کتاب 1999پیروزی بدون جنگ وقتی در خصوص جنگ عراق وایران می نویسد طراحی جنگ عراق و ایران نه برای پیروزی ایران بود ونه عراق در واقع هدف این جنگ در راستای منافع ملی آمریکا بود.از این رو شاهد فرافکنی های آمریکا در مسئولیت ادامهء بحرانهای عراق وافغانستان هستیم به ویژه که با مبارزهء آمریکا با گروه القاعده اقتدار مردمی برای شیعیان در کشورهائی چون عراق وبحرین به وجود آمد به همین دلیل از سوی دیگر آمریکا در صدد تقویت رقابتهای قومی _مذهبی _فرقه ائی برای تضعیف چنین دولتهائی در منطقه است.از سوی دیگر عامل مهم دیگر برای گسترش مبارزهء درونی ایالات متحده وغرب با اسلام را می توان در افزایش قدرت و نفوذ منطقه ائی ایران دانست.که ایالات متحده در این راستا در کنار سناریوهای مختلف در صدد ایجاد شکاف میان ایران وکشورهای عربی منطقه است به همین دلیل محور 6+3 با محوریت شورای همکاری خلیج فارس+اردن ،مصر واسرائیل به عنوان یکی دیگر از راهبردهای ضد ایرانی از سوی آمریکا شکل گرفت.در حالی که به باور غرب و دنیای عرب یکی از موانع اصلی حل بحران اعراب واسرائیل حمایت جمهوری اسلامی ایران از جنبش های اسلامی چون حماس و جهاد اسلامی است.بر این اساس آمریکا در تلاش است که بحران عربی_اسرائیلی را به وضعیت عربی_ایرانی تبدیل کند.خصوصا که عداوت کشورهای عربی با ایران سابقهء تاریخی دارد.

 

از جمله دلایل چالش برانگیز در روابط ایران و کشورهای عربی را می توان در موارد زیر دانست:

 

  1)ایران به دلیل موقعیت ژئوپولتیک وژئواکونومیک خود با وجود ظرفیتهای سیاسی توانمندی های بالقوه برای تبدیل شدن به هژمون منطقه ائی را داراست در حالی که هر کدام از کشورهای منطقه علی رغم روابط حسنه با غرب فاقد جمیع این ویژگیها می باشند.

 2)در این راستا ابراز نگرانی از تبدیل شدن ایران به قدرت اتمی در منطقه

  3)نگرانی از ویژگیهای دموکراتیک ایران که مشروعیت داخلی نظام های غیر دموکراتیک منطقه را با معضلات خفته ائی روبرو کرده است.

 4)نگرانی از گسترش تشیع به ویژه با روی کار آمدن شیعیان در کشورهای عربی چون عراق وبحرین

 5)ناسیونالیسم عربی در خاورمیانه[1]  [1][1][1][7]   که نمود آشکار آن پس از 11 سپتامبر در اجلاس سران اتحادیهء عرب در فروردین سال1384 مشاهده کردیم که کشورهای عربی طی بیانیه ائی با تغییر نام خلیج فارس به خلیج عربی و تاکید بر حق حاکمیت امارات متحده بر جزایر سه گانه تنب بزرگ وتنب کوچک و ابوموسی ،مواضع ضد ایرانی خود را آشکارتر کردند.

 بدین ترتیب به نظر می رسد بنا به دلایل مشترکی چون :

1)پتانسیل ایران برای تبدیل شدن به هژمون منطقه ائی

  2)بطبع ترس از نفوذ روز افزون ایران در منطقه

  3)به ویژه در مسالهء صلح اعراب واسرائیل

این محور شکل گرفته است.با اینکه شاهد حرکت کند وصرفا موضوعی این محور هستیم با این حال اتخاذ چنین تدبیری از سوی ایالات متحده به نظر نمی رسد با هدفی صرفا کوتاه مدت باشد.در واقع چنین حرکتی بر آن است تا هدف اولیهء محور 6+3 را درجهء نخست حل معضل لاینحل صلح اعراب واسرائیل معرفی کند در حالی که از سوی دیگر آمریکا همچنان با سناریوهای چندگانه به حل مسالهء خود با ایران می پردازد در حالی که به تفرقه افکنی در جهان اسلام نیز ادامه می دهد. بطبع برای ایران تصمیم گیری در خصوص اتخاذ راهبردهای تاکتیکی در مقابل رویکردهای چندگانهء ایالات متحده پیچیده است ودر حالی که انتخاب رویکرد مناسب در برابر مواضع گنگ ومبهم کشورهای منطقه ساده به نظر می رسد اما با تعاریف یاد شده این دو جدا از هم نیستند.یکی از مهمترین راهبردهای فرا روی ایران در راستای کسب اهداف خود وهمچنین خنثی نمودن توطئه های ضد اسلامی وایرانی اتخاذ راهبردهایی در جهت کسب وحفظ وحدت اسلامی می باشد.



 






تاریخ : یکشنبه 90/10/4 | 5:43 عصر | نویسنده : طاها تهرانی | نظرات ()
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.