بسمـ الله
یا حَیُّ یا قَیُّوم، یا مَن لاالهَ الاانت
دلش میخواست به مولایش هدیه ای بدهد؛ در فکر بود چه تقدیمش کند.
آن روز "آقا" مهمان داشت.
با خودش می گفت:"آیا هدیه ی ناچیز مرا قبول خواهد کرد؟! آیا...؟"
و هزاران پُرسشی که برایشان پاسخی نمی یافت جز دنیایی از بزرگی، بزرگواری، مهربانی و...
و همین علتی می شد برایِ انجام کارش...
واردِ اُتاق شد،
سلام کرد و شاخه گُل اش را به حضرت هدیه کرد.
امام حسین علیه السلام نیز در مقابل هدیه اش پاداشِ بُزرگی به او داد.
مهمان از رویِ تعجب پرسید:
" دختری یک شاخه گُل به شما هدیه کرده و شما در عوض چنین پاداشی به وی می دهی؟!"
حضرت فرمود: " خداوند چنین به ما دستور داده و فرموده است:

مستکبران را
همچون صفری
زیر کسر ولایت پذیریمان شکستیم
تا ثابت کنیم که
حد و حدود علاقه مان به اسلام، به رهبری، به کشورمان ایران،
بی نهایت است!
مهم نیست کاندیدایِ مورد علاقه ی من منتخب ملت نشد
مهم مأموریتِی بود که با موفقیت به پایان رساندیم
*شما رئیس جمهور محترم،
پاداش این پیروزی بزرگ را چگونه خواهید داد؟!
برگرفته شده از وبلاگ ما همه آفتابگردانیم








