خداوندا
شما مرا زیبا آفریدی
محشر پر از هیاهو بود و زن در اضطراب.
بی مقدمه فریاد کشید:
خدایا! خودت مرا زیبا آفریدی، خودت مرا آراستی و جلوه دادی،
همین ها بود که دام زندگی ام شد...
حرفش تمام نشده بود که مریم را آوردند؛ مادر حضرت عیسی(ع).
تا نگاهش کرد، از زیبایی اش مبهوت شد و از عفتش غرق در خجالت.
دیگر حرفی برای گفتن نداشت...
خداوندا
شما مرا زیبا آفریدی
محشر پر از هیاهو بود و مرد در اضطراب.
بی مقدمه فریاد کشید:
خدایا! خودت مرا زیبا آفریدی، خودت مرا آراستی و جلوه دادی،
همین ها بود که دام زندگی ام شد...
حرفش تمام نشده بود که حضرت یوسف (ع) را آوردن
تا نگاهش کرد، از زیبایی اش مبهوت شد و از عفتش غرق در خجالت.
دیگر حرفی برای گفتن نداشت...
تاریخ : یادداشت ثابت - یکشنبه 92/5/28 | 9:1 عصر | نویسنده : طاها تهرانی | نظرات ()









لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید