با سلام خدمت دوستان گرامی و ارجمندم .خداوند را شاکرم که این توفیق را به بنده داد تا با دوستان خودم گپ و گفتگویی داشته باشم.
تا حالا با افرادی رو به رو شده اید که با حرف دیگران چنان ناراحت و افسرده می شوند و از درون از هم می پاشند. به نظر شما می توان تمامی مردم را مجبور نمود آن گونه سخن بگویند که این گونه افراد دوست دارند؟با کمی تامل می توان فهمید، زندگی همیشه آن گونه که ما انتظار داریم پیش نمی رود. زیرا کسانی نیز وجود دارند که افکار ما را قبول ندارند و منطق خاص خود را دارند یا از روی جهل یک حرف دلسرد کنندهای می زنند چون این افراد آمادگی این حرف یا عمل را ندارند سریع دلخور می شوند و به دنبال آن افسرده .حال دوستان من این سوال را از شما دارم این افراد باید چه کار کنند که با هر جمله ای افسرده نشوند؟ عیب کار کجاست ؟
دوستان گرامی من به شما پیشنهاد میکنم حتما در زمستان بستنی بخورید!؟ الان تعدادی از دوستان با خود می گویند این موضوع چه ارتباطی با بحث ما دارد ؟زمانی شما در زمستان بستنی می خورید دمای بدنتان پایین می آید . یعنی پایین تر از دمای بیرون . آن وقت می بینید که سرمای بیرون گزنده نیست . چون هر قدرهم که دمای بدن شما پایین بیاید ، از بیرون سردتر نیست . از جهت معنوی هم همینطور است . اگر خودش در درون با خودش سرد بگیرد . بگوید : تو چیزی نیستی، عددی نیستی ، خطاهایت را ببین ، اصلا به تو آدم می گویند ، اگر کسی با خودش این طوری رفتار کند ، وقتی در بیرون با او سرد می گیرند ، اصلا تاثیر منفی روی او نمی گذارد . در شرح بایزید بسطامی این را می گویند : در کوچه راه می رفت . روی سرش خاکستر ریختند . او لبخند زد و گفت : من درخور آتش هستم . اینها که خاکستر می ریزند ، محبت میکنند . با خودش در درون خیلی یخ برخورد میکند . آنهایی که حرف مردم برایشان گزنده میشود ، در درون روی خودشان خیلی حساب باز کرده اند و فقط خوبی های خودشان را می بینند و معایب خودشان را نمی بینند . سطح توقعشان بالا می رود و با یک حرف می شکنند . مثا بادکنکی که باد شده و با یک نوک سوزن می ترکد و قابل تعمیر هم نیست ولی اگر بادکنک کمی باد داشته باشد ، اگر کاردی به آن بزنیم همان قسمت پاره میشود و قابل ترمیم هم هست . نکته مهمتر اینکه بی جهت نیست که در آیات روی مرگ این قدر تاکید شده است . اگر ما مرگ را جدی بگیریم ، زندگی را شوخی می گیریم و در شوخی هر اتفاقی بیفتد ، انسان ناراحت نمی شود. اگر در حال شوخی با دوستت ، یک پارچ آب روی سر شما خالی کند ، شما ناراحت نمی شوید . می خندید . اما در عالم جدی ، اگر یک استکان آب هم بریزد ، شما عصبانی می شوید و برخورد می کنید . چون جدی است . ما مرگ را شوخی می گیریم و زندگی را جدی گرفته ایم . حالا ممکن است بگویند : یاد مرگ غم می آورد . این اشتباه محض است . دین آمده تا شادی بیاورد . یکی از عوامل مهم شادی یاد مرگ است . چرا گلفروش ها ، گلهایشان این قدر شاداب هستند . زیرا یاد مرگ هستند . می گویند : اگر به گلها آب ندهیم ، خشک می شوند و پژمرده می شوند . بخاطر همین ، هوا و آب را به اندازه و به موقع بع گلها می دهند . چون یاد مرگ آنها هستند . اگر یاد مرگ گلها نبود ، گلها خشک می شدند . اگر انسان یاد مرگ بکند و بگوید : من این روز را در پیش دارم و روزی از اینجا خواهم رفت ، دائم مواظب رفتار و حرکات است . مواظب زندگی کردنش هست . این مواظبتها به انسان شادابی می دهد . هیچ کدام از پیامبران در زندگی افسرده نبودند . یک راوی پیدا نمی کنید که بگوید : وقتی من انبیاء را می دیدم ناراحت بودند . می خوانیم پیامبر همیشه متبسم بود با آنهمه جنگ ها و مشکلات . ما روی مرگ فکر نمی کنیم . برداشتی از مرگ نداریم . شما هرجوری که درباره مرگ فکر بکنید به شما شادابی میدهد ..طاها تهرانی- التماس دعا
ایران و تهران، پرسرچ ترین کلمات ویکیپدیای فارسی
کلمات کلیدی پر جستجو در بین ایرانیان
طبقه بندی تیپ های شخصیتی افراد سلطه جو
حدیث درباره فضیلت ثواب گفتن ذکر الحمدلله کما هو اهله :
ناو
یث
روزی از دانشمندی ریاضیدان نظرش را درباره زن و مرد پرسیدند
خدایا ....